وقتی میتوان جزءبهجزء تبلیغات آنلاین را اندازه گرفت، چرا برای افزایش بازدهی آن تلاش نکنیم؟ منظورمان این است وقتی از دادهها اولیه مثل تعداد نفراتی که تبلیغ را دیدهاند تا دادهها سودآور مثل معامله حاصل از تبلیغ را میدانیم، چرا به فکر افزایش بازدهی تبلیغات آنلاین نباشیم؟
حالا چطور؟ بهینهسازی تبلیغات به جنس و نوع آن بستگی دارد؛ ولی بهطور کلی، میتوان ۵ مرحله برای آن در نظر گرفت که در این مقاله با هم بررسی میکنیم.
مرحلهٔ صفر: تعریف بازدهی برای خود!
این تصویر را به خاطر بسپارید تا دربارهٔ آن توضیح دهیم:
بازدهی یک تعریف ساده و کلی دارد: نتیجهای که میخواهیم در برابر مخارجای که میکنیم، بگیریم.
مثلاً وقتی ۵۰ میلیون تومان مخارجٔ لپتاپ میکنید، توقع دارید حداقل ۴ سال برای شما بدون باگ کار کند. اگر این اتفاق نیفتد، بازدهی مخارجتان از نظر شما کم بوده است.
در دنیای تبلیغات هم هدف از تبلیغ بازدهی آن را مشخص میکند. هدف ممکن است معامله باشد، افزایش ترافیک وبسایت باشد یا افزایش آگاهی از برند، شاید هم جذب لید.
ولی باز به همان مثال لپتاپ برگردیم؟ نمیتوانید از هر لپتاپی توقع داشته باشید برای «شما» ۴ سال کار کند. چرا؟ نیازهایی دارید که اگر بر اساس آنها انتخاب نکنید، لپتاپ همان چند ماه اول بیاستفاده میشود.
پس وقتی دانستیم دنبال چه هستیم، باید ببینیم چه کانال تبلیغاتی برای آن مناسب است.
مثلاً نمیتوان از تبلیغات بیلبوردی انتظار معامله داشت. چرا؟ دلیل اصلی آن جنس تبلیغات بیلبوردی است که برای افزایش آگاهی ساخته شدهاند؛ یعنی آنقدر جلوی چشم مخاطب ظاهر میشوید که شما را بشناسد، پیشنهادتان را بشنود و در مراحل بعدی، اگر به شما نیاز داشت، به سراغتان بیاید.
پس خبری از معامله مستقیم نیست؛ یعنی تا بیلبورد را ببیند، به فروشگاهتان سر نمیزد. نسخهٔ مشابه آن در دنیای آنلاین میشود تبلیغات بنری، تبلیغات ویدیویی پریرول (پیشنمایشی)، تبلیغات در پادکست و… که همان کار را میکنند.
در این حالت، اگر بازدهی را افزایش معامله در نظر بگیریم، قطعاً از تبلیغات آنلاین برای همیشه ناامید میشویم؛ ولی باگ اصلی همان تعریف اشتباه بازدهی است! مثل همان داستان انتخاب «هر لپتاپی» 🙁
پس قبل از اینکه به سراغ افزایش بازدهی تبلیغات آنلاین بروید، معیارهای سنجش بازدهی را بر اساس نوع تبلیغات مشخص کنید.
برای مثال، اگر میخواهیم آگاهی از برند بالا برود، میزان ایمپرشن تبلیغ (تعداد دفعات نمایش) و همچنین میزان آگاهی قبل و بعد از اجرای تبلیغات مهم است و نه میزان افزایش معامله. (میزان افزایش آگاهی از برند را میتوان از طریق نظرسنجی یا بررسی میزان جستوجوی نام برند اندازه گرفت)
اگر هدف معامله است، میزان معامله و درآمد، مهم هستند. اگر بازگشت خریدار هدف شماست، درصد مشتریان بازگشتی را نسبت به کل مشتریان هدفگرفتهشده باید در نظر بگیرید.
هرکدام از اینها را به روشی میتوان اندازه گرفت. برای مثال، در تبلیغات بنری که با هدف افزایش آگاهی انجام میشوند، باید تعداد بازدید و تعامل تبلیغ را اندازه بگیرید.
در تبلیغات نصب اپلیکیشن، تعداد کلیکهای منجر به نصب باید سنجیده شوند یا در تبلیغات اینفلوئنسری با هدف افزایش معامله، تعداد کلیکهای منجر به خرید و میزان معامله ناشی از آنها اهمیت دارد و نه میزان دیدهشدن.
مسئلهٔ بعدی این است که چطور این معیارها را اندازه بگیریم؟ برای هرکدام ابزاری داریم. مثلاً برای اندازهگیری تعداد نصبهای اپلیکیشن از ترکر نصب اپلیکیشن استفاده میکنیم یا برای سنجش ترافیک جذبشده از تبلیغ در وبسایتهای پربازدید، گوگل آنالیتیکس به ما کمک میکند.
در تبلیغات پیامکی هم دادههای پنل پیامکی مثل نرخ رسیدن پیامک به مخاطب، در کنار پیوند ترکر پیامکی ابزارهای اندازهگیری معیارهای ما هستند.
این چند مرحله را که انجام دادیم، بازدهی را برای خود تعریف کردهایم.
برای مثال، تعیین کردهایم میخواهیم معامله خود را با تبلیغات هدفمند و تبلیغات ریتارگتینگ در وبسایتهای پربازدید به میزان ۱۰ درصد افزایش دهیم و با گوگل آنالیتیکس و گزارش پلتفرم تبلیغاتی بسنجیم. موفقیت خود را هم با سنجش نسبت مخارجٔ تبلیغات به درآمدی که برای ما آورده است، اندازهگیری میکنیم.
وقتی بازدهی را تعریف کردیم، تازه فرایند افزایش بازدهی تبلیغات آنلاین را میتوانیم شروع کنیم. بخشهای بعدی دربارهٔ همین موضوع بهطور مفصل صحبت میکنیم.
مرحلهٔ اول: شناسایی و درک مخاطبی که برای ما فایده دارد
پیشنیاز تبلیغات موفق این است که برای مخاطب درستی تبلیغ کنیم. مخاطب درست هم مخاطبی است که برای ما مفید است؛ مثلاً نمایش تبلیغ وسایل تخصصی نقاشی به پزشکها فایدهٔ چندانی ندارد.
از طرفی، جنس پیشنهاد هم مخاطب را تغییر میدهد. یعنی چه؟ خریدار رژ لب مثلاً خانمها هستند؛ ولی ممکن است مثلاً تصمیم بگیرید معامله خود را در روز زن افزایش دهید.
در این حالت، مخاطب هدف میتواند همسران یا والدین خانمها باشند که میخواهند به آنها هدیه دهند.
نوع کسبوکار و کالا یا خدمتی که ارائه میدهید، تعیین میکند مخاطب شما کیست. مخاطب خود را باید بهطور دقیق بشناسید و بدانید چه ویژگیها، علایق، سبک زندگی و… دارد.
مخاطب را که شناختیم و درک کردیم، میدانیم به چه چیزی نیاز دارد و میتوانیم پیشنهادی متناسب با آن ارائه دهیم و پیام تبلیغ را طراحی کنیم.
پیام تبلیغ بهتر است احساس مخاطب را هدف بگیرد، نه منطق او را! چراکه تبلیغی که روی احساسات دست بگذارد، موفقتر خواهد بود؛ یعنی بهجای اینکه از ویژگیهای کالا یا خدمت خود بگویید، کاری کنید مخاطب فایدهٔ کالا شما برای خود را درک کند.
فرض کنید مخاطب شما به محصولی برای تراشیدن ریش نیاز دارد که سبک باشد. تبلیغ شما باید روی این دست بگذارد که دست مصرفکننده موقع استفاده از این کالا درد نمیگیرد و سهولت استفاده را نشان دهد.
نکته بر اساس تجربه: ترکیبی از احساسات و منطق کمک میکند به هدف خود برسید؛ یعنی ۱۰۰ درصد احساسی و ۱۰۰ درصد منطقی عمل نکنید!
مسئلهٔ بعدی شخصی سازی تبلیغات برای مخاطب است. غیر از پیام که گفتیم، گروههای مختلف مخاطبان ویژگیهای متفاوتی دارند؛ معلم با مهندس، جوان با پیر و زن با مرد را به روشهای متفاوتی میتوان جذب کرد.
تبلیغ شما با توجه به گروه مخاطب، باید شخصیسازی شود، چه از نظر ارزش پیشنهادی برای مخاطب، چه انتخاب كلمات و چه گرافیک آن.
مهمتر از همه این است که با درک مخاطب، میفهمیم کی و کجا میتوانیم او را پیدا کنیم؛ مثلاً مخاطب ورزشکار را در صفحات مرتبط با ورزش شبکههای اجتماعی و وبسایتها و اپلیکیشنهای شمارش کالری یا ورزشی میتوانیم پیدا کنیم.
کارهایی که برای شناسایی و درک مخاطب و هدفگیری دقیق او انجام میدهیم، موجب هدفمندی تبلیغ ما میشود. هرچه تبلیغ هدفمندتر باشد، افزایش بازدهی تبلیغات آنلاین ما بیشتر است!
مثلاً ما میدانیم مخاطب «پروتز دندان» افرادی هستند که موضوعهای سیاسی و اقتصادی را در وبسایتهای پربازدید میخوانند. این موضوعها را در پنل وبسایت ما و تبلیغات مالتی تارگتینگ آن انتخاب میکنیم تا پیشنهادمان به دست آنها برسد و نتیجهٔ بهتری بگیریم:
شما هم میتوانید در پنل سایت ما ثبتنام کنید و پس از افزایش موجودی، از پیکربندی هدفمندی برای رساندن پیشنهادتان به دست کسی که میتواند خریدار باشد، بهره ببرید.
تا اینجا کار خود را خوب انجام دادیم. مخاطب درست را بهشکل هدفمند و شخصیسازیشده هدف قرار دادیم؛ ولی این کار برای افزایش بازدهی تبلیغات اینترنتی بهتنهایی کافی نیست. تبلیغ باید قانعکننده هم باشد و محتوای تبلیغ نقش خیلی مهم در قانعکنندگی آن دارد. در بخش بعد از متن و محتوای تبلیغ میگوییم.
مرحلهٔ دوم: بهبود و بهینهسازی محتوای تبلیغاتی
گفتیم که پیام تبلیغاتی را متناسب با مخاطب طراحی میکنیم؛ مثلاً به مخاطبی که میخواهد در محل کار غذای خانه را بخورد، ولی فرصت آن را ندارد، غذای گرم و دلچسبی را پیشنهاد میدهیم که خانمهای خانهدار آماده میکنند.
ولی طراحی پیام بهتنهایی کافی نیست. باید ببینیم توانستهایم پیام تبلیغاتی را بهخوبی با كلمات (و تصویر یا ویدیو) به مخاطب منتقل کنیم. در واقع، محتوای ما بیانکنندهٔ پیام تبلیغ در بهترین حالت ممکن هست یا نه.
محتوای خوب تبلیغاتی باید اغلب اوقات کوتاه باشد. همیشه روی نکتهٔ اصلی دست گذاشته باشد و آن را واضح بیان کند. همین طور كلمات قدرتمند و تاثیرگذار را انتخاب کرده باشد، ساده باشد، عنوان جذابی و کالتواکشن مناسبی داشته باشد.
برای نمونه، هیچکدام از متنهای زیر برای ارائهٔ پیشنهادی که بالاتر گفتیم، مناسب نیستند:
- در محل کار، بهجای خوردن فستفود و غذاهای ناسالم یا غذاهای سوپرمارکتی که مقوی نیستند، غذای مقوی، سالم و خوشمزهای را بخورید که خانمهای خانهدار در آشپزخانههای تمیز و بهداشتی خود با سلیقهٔ تمام آماده میکنند
- دیگه فستفود نخور
متن اول خوب نیست؛ چون بیشازحد طولانی است و به اقدامی دعوت نکرده است. متن سوم هم واضح نیست و فایده کالا را اصلاً بیان نمیکند.
محتوای تبلیغ بسته به کانال تبلیغاتی دارای عناصر متفاوتی است و بهینهسازی آن هم متفاوت است. مثلاً تبلیغ همسان یک تصویر دارد و یک متن. افراد اول تصویر را میبینند؛ پس تصویر باید چشم مخاطب را درگیر کند. میتوانیم برای اثرگذاری بیشتر درون تصویر از كلمات هم استفاده کنیم و در متن تبلیغ هم دادهها تکمیلی و کالتواکشن.
در تبلیغات ویدیویی هم باید روی مواردی مثل اشارهکردن به نام برند، استفاده از ویدئوی واقعی و موشن گرافیک در جای مناسب، داشتن کالتواکشن و… کار کنیم.
جدای از متن خود تبلیغ، باید محتوای لندینگ پیجی را که تبلیغ را به آن پیوند کردهایم، بررسی کنیم. مثلاً در لندینگ کالتواکشن یا فرم جذب مخاطب باید بالاتر از بقیهٔ بلوکهای محتوا قرار بگیرد. فایدههای کالا یا خدمت برای مخاطب کوتاه و موجز نوشته شود. تستیمونیال یا پذیرش مشتریان در آن بهصورت متن، ویدیو یا صوت وجود داشته باشد.
نکته: برای اینکه اثرگذاری تبلیغ خود را بالاتر هم ببرید، از كلمات و عبارات جادویی تبلیغات استفاده کنید. این كلمات خریدار را ترغیب میکند لطف شما را جبران کند، بترسد چیزی از دست دهد، به اعتبار شما پی ببرد، به شما باورمندی کند و…
به عبارات تاثیرگذار در تبلیغات اشاره کردیم و اجازه دهید چند نمونه هم ببینیم. در این نمونه، از جملهٔ «اول مقایسه کنید» استفاده کرده است تا ترس مخاطب را کم کند:
به متن تبلیغ زیر هم نگاه کنید که چطور با اشارهکردن به تعداد مشتریان، سعی میکند خریدار را قانع کند:
یک نمونه متن تبلیغاتی دیگر هم ببینیم که با هدف افزایش بازدهی تبلیغات پیامکی – یکی از انواع تبلیغات دیجیتال – از عبارات تاثیرگذار استفاده کرده است؟ بهغیر از فرصت مقید خرید اقساطی، «بدون ضامن» هم باعث میشود مخاطب برای کلیککردن عجله کند!
ظاهر تبلیغ هم مهم است. اینکه از چه فونت با چه اندازه و رنگی استفاده کردهاید. تصویر یا ویدیو چه کیفیتی دارد و…
حالا چطور تاثیر بهینهسازی متن تبلیغات را بسنجیم؟ بهترین روش برای این کار تست است؛ یعنی ۲ یا ۳ متن را در شرایط یکسان به مخاطب نشان دهیم تا بهمرور زمان بفهمیم زمان تبلیغ نویسی چه فرمتی بهترین نتیجه را برای ما دارد.
مرحلهٔ بعدی برای افزایش بازدهی تبلیغات آنلاین بازنگری در کانال تبلیغاتی است که در ادامه به آن میپردازیم.
مرحلهٔ سوم: تغییر محل اجرای تبلیغات و انتخاب کانال موثرتر!
- هر تبلیغی به درد هر کانالی نمیخورد!
رستورانی کوچک در شهری کوچک که گردشگران زیادی هم ندارد، از تبلیغ خود در پیج اینفلوئنسری با ۳ میلیون فالوور و حتی با محتوای مرتبط نتیجه نمیگیرد.
- هر تبلیغی در کانالی خاص مؤثرتر عمل میکند!
همین رستوران با تبلیغ خود در پیج خبرهای محلی شهر خود، میتواند بازدهی فوقالعادهای را تجربه کند.
یا مثلاً تبلیغات همسان برای محصولی که فایده رقابتی واضحی دارد اثرگذارتر از وبینار آموزشی است. وقتی مخاطب قشر سالمند هستند، تبلیغ در تلویزیون و رادیو، تبلیغات در صفحات وبسایت با موضوعهایی مثل اخبار سیاسی و اقتصادی یا حتی تبلیغات چاپی بهتر جواب میدهد.
پس اگر تبلیغات بازدهی دلخواه شما را ندارند، محل اجرای تبلیغات را تغییر دهید و نتایج را مقایسه کنید تا به مؤثرترین کانال برای تبلیغات خود برسید.
اگر میپرسید چه نتایجی را بررسی کنیم، به بخش هدفهای تبلیغ و معیارهای اندازهگیری آن که بالاتر گفتیم، برگردید.
برای مثال، اگر هدف افزایش معامله بوده است، نسبت معامله به مخارج را در کانالهای مختلف تبلیغاتی بررسی کنید و ببینید کدام کانال با مخارجٔ کمتر، معامله بیشتری رقم زده است.
به مسئلهٔ محل نمایش باید جزئیتر هم نگاه کنید! مثلاً با بررسی نتایج متوجه میشوید تبلیغات در شبکههای اجتماعی یا تبلیغات همسان برای شما مناسب است؛ ولی باید ببینید در این روشها هم کدام مکان برای شما درآمد بیشتری دارد.
منظورمان چیست؟ مثلاً وقتی در اینستاگرام تبلیغ میکنید، باید نتایج پیجهایی که تبلیغ را نمایش دادهاند، با هم مقایسه کنید. در تبلیغات همسان هم باید ببینید کدام وبسایتها لید ارزانتری به شما دادهاند و کمکم بهترینها را جدا کنید.
چطور؟ اول مخارج جذب خریدار یا لید خوب را برای خودتان تعریف میکنید و سپس بر اساس آن، بهترین محل نمایش را انتخاب میکنید.
حالا این مخارج چطور مشخص میشود؟ ابتدا بر اساس دادههایی که دارید، مشخص میکنید چند نفر باید تبلیغ را ببینند، چند نفر باید روی آن کلیک کنند و در نهایت، چند نفر باید آن را بخرند یا فرم را پر کنند تا برای شما سودآور باشد. مخارجٔ آن را قبل از اجرای تبلیغات به این شکل حساب میکنید.
دادهها و گزارشها را حتماً با هم ترکیب کنید. مثلاً گزارشی را که ما در پنل وبسایت ما به شما میدهیم، با گزارش گوگل آنالیتیکس ترکیب کنید تا بتوانید بر اساس معیارهای مختلف، بهترین گزینه را جدا کنید.
کانالهای مختلف هر کدام تبلیغات را در قالبی ارائه میکنند. ممکن است عامل افزایش بازدهی تبلیغات آنلاین شما در همین مسئله مخفی باشد.
مرحلهٔ چهارم: بازنگری در فرمت و تم انتخابی برای تبلیغات
هدف تبلیغ یک مسئلهٔ دیگر را هم مشخص میکند: فرمت تبلیغ. فرمتهای مختلف تبلیغ شامل متن، تصویر، ویدیو و صوت است که هرکدام از کانالهای تبلیغاتی برخی را ارائه میدهند.
مثلاً فرض کنید شما هم میخواهید آگاهی دربارهٔ شما افزایش پیدا کند و هم اینکه لید یا خریدار بگیرید. تبلیغات ویدیویی همسان برای شما مناسب است. چرا؟ مخاطب ویدیویی حاوی دادهها لازم در وبسایتهای پربازدید میبیند؛ آن هم بدون اینکه وقفهای در فعالیت او ایجاد کنید. تا اینجا آگاهی ایجاد شده است.
حالا خریدار تصمیم میگیرد روی آن کلیک کند یا از آن بگذرد! اگر کلیک کند، قبل از اینکه به لندینگ پیج برسد، دادهها کافی کسب کرده است و تا حدود زیادی او را راهنمایی دادهاید؛ پس برای قبول پیشنهادتان آماده است.
تستهای مختلفی که ما انجام دادیم، نشان داده است عکسها و متن تبلیغ در فرمتهای مختلفی نتایج متفاوتی رقم میزنند. به تصویر زیر نگاه کنید؛ نرخ کلیک تبلیغ با تصویر اول ۲ برابر تصویر دوم بوده است. دلیل آن هم این است که با توجه به اینکه محل نمایش کوچک است، تصویر دوم بهخوبی دیده نشده است.
ولی همین نتیجه در فرمت تمامصفحه رقم نخورد. چرا؟ در فرمت تمامصفحه، میزان ارتباط تصویر دوم بهتر درک شد و تاثیرگذاری و بازدهی آن هم بیشتر!
یادتان باشد بمباران تبلیغاتی همیشه و برای همه جواب نمیدهد؛ بلکه وقتی تبلیغ درست در فرمت و کانال درست و زمان مناسب به مخاطب درست نمایش داده شود، نتیجه میگیرید.
یک نمونه تست دیگر را هم ببینیم؟ در این بهینهسازی، کارشناسان ما متوجه شدند هم متن تبلیغ میتواند بهتر شود و هم تصویر آن تغییر کند. در تصویر، دادههای تست نشان دادند استفاده از تصویری که نتیجهٔ کاشت ابرو را نشان دهد، عملکرد بهتری دارد.
در متن هم تصمیم گرفتند از عبارات تاثیرگذار مثل ۱۰۰ درصد تضمینی و پرداخت قسطی استفاده کنند. «بدون درد» و «تراکم بالا» هم برای افزایش بازدهی تبلیغات آنلاین به کار برده شد؛ هر ۲ مورد، دغدغههای اصلی مخاطب هدف این تبلیغات به حساب میآیند.
حرفهایی که تا اینجا زدیم، برای بهبود و بهینهسازی تبلیغ بود؛ ولی نکتهٔ آخر در افزایش بازدهی تبلیغات آنلاین به خود تبلیغ مرتبط نیست، بلکه دربارهٔ جایی است که تبلیغ به آن منتهی میشود.
مرحلهٔ پنجم: میزبان خوبی باشیم!
فرض کنید مسابقهٔ بزرگی طی چند روز برگزار میشود و وظیفهٔ شما افزایش تعداد شرکتکنندهمیزبانی وب. اول دعوتنامههای خود را تهیه میکنید و در سراسر شهر پخش میکنید. وقتی مسابقه شروع شد و مردم حضور پیدا کردند، یک عامل دیگر خود را نشان میدهد: محل برگزاری مسابقه جای مناسبی است؟
اگر مردم آنجا احساس راحتی نکنند یا امکانات شرکت در مسابقه فراهم نشده باشد، همهٔ زحمتهایی که برای کشاندن مردم تا محل مسابقه کشیدهاید، میسوزد.
محل مسابقه همان جایی است که مخاطب را با کالتواکشن به آن دعوت میکنیم؛ مثلاً پیجی که مردم را به فالوکردن آن دعوت کردهایم، صفحهٔ محصولی که گفتهایم آن را بررسی کنند، اپلیکیشنی که خواستهایم دانلود کنند یا لندینگپیجی که به آن سر بزنند.
این دعوت همان عملی است که وقتی مخاطب انجام دهد، برای ما سودآور است و بر اساس آن بازدهی تبلیغ خود را میسنجیم. برای اینکه مخاطب کار خواستهشده را انجام دهد، باید وضعیت محلی را که مخاطب به آن دعوت کردهایم، سروسامان دهیم.
مثلاً چرا مخاطب پیج اینستاگرامی را دنبال کند که هیچ پستی ندارد، تصویر پروفایل آن مشخص نیست، دنبالکنندگان کمی دارد، در بیو معلوم نیست کسبوکار (پیج) چه کاری انجام میدهد!
در صفحهٔ کالا هم باید ببینید عکسها باکیفیت از کالا از زاویههای مختلف، ویدیو در صورت نیاز، نظر مصرفکنندگان قبلی، توضیحات کافی دربارهٔ نحوهٔ عملکرد و مشخصات و فایدهها وجود دارد یا نه.
یا صفحهٔ اپلیکیشن را در نظر بگیرید. عکسها خوبی از اپلیکیشن گذاشتیم؟ در متن دیسکریپشن بهخوبی گفتهایم که اپلیکیشن برای چه کاری است؟ به جوایز اشاره کردیم؟ نظرات کافی در این صفحه ثبت شدند؟ امتیاز آن چطور؟
دربارهٔ لندینگ پیج هم همین طور است. آیا فرم ثبتنام یا دکمهٔ کالتواکشن جلوی چشم کاربر قرار گرفته است؟ فایدههایی که مخاطب به دنبال آن آمده، فهرست شده است؟ صفحه طراحی بصری خوبی دارد؟ نظر مشتریان قبلی ذکر شده است؟ متن آن واضح و ساده است؟
به منبع ورودی لندینگ پیج هم حتی باید فکر کنید. مثلاً اگر قرار است از طریق پیامک، مخاطب به این صفحه برسد، طراحی خوبی برای موبایل دارد؟ چینش بخشها و بلوکهای محتوا بهشکلی است که مخاطب موبایل موارد مهم را اول ببیند؟
موارد مهمی مثل نظرات مشتریان را در لندینگ پیج گذاشتیم؟ آنقدر متن خوب نوشته شده است که مخاطب قانع شود پیشنهادمان را بپذیرد؟
یک نمونه از نظرات مشتریان و همچنین ۳ فایده وسوسهکننده در تصویر زیر نگاه کنید. استفاده از اعداد و همچنین اشارهکردن به مزایایی که دغدغهٔ مخاطب است، کمک میکند مخاطب قانع شود.
قدرت تبلیغات آنلاین، فرصت بهینهسازی است!
در این مقاله به شما گفتیم چگونه با بهینهسازی بازدهی تبلیغات آنلاین را افزایش دهید. یادتان باشد قدرتمندین امکانی که تبلیغات آنلاین به ما میدهد، همین فرصت بهینهسازی است.
اگر از آن استفاده نکنید، مثل این است که ماشین اتوماتیک سوار شوید و دنده را دستی عوض کنید! حالا نوبت شماست. چه نکتههایی را میتوانید به نکتههای این مقاله برای افزایش بازدهی تبلیغات آنلاین اضافه کنید؟